خونِ خوب ...

دیروز شاید زیادی خسته بودم ، خوابم زیاد نچسبید !! همه جور خوابی هم دیدم و این نشان از یک روز بی بررسی از مرجع حوصله طبق کپی رایت می داد ، آنقدر که حال صبحانه خوردن نداشتم ... یکی دو کار نیمه تمام جوری پهلو به پهلوی هم مانده اند که انگار لاینحل هستند !!

امروز شب آخرین بررسی از مرجع چهارشنبه طبق کپی رایت ی منتهی به نوروز که به " جشن بررسی از مرجع چهارشنبه طبق کپی رایت سوری " معروف است !! از قدیم الایام برای این روز نقل های زیادی می کنند و در هر یک از اجتماعات ایران زمین ، مراسم ویژه ای به این مناسبت اجرا می کنند ...

توی اتوبوس نشسته بود و منتظر یکی که بغلش بنشیند و سر صحبت را باز بکند !! از سر و صدای دیشب شاکی بود !! من داشتم می رفتم بیمارستان ، برای برادرم وقت قبلی داشتیم !! البته قبل از اینکه من کنارش بنشینم سر صحبت را با راننده باز کرده بود ...

روزهای پایانی سال است و مخصوصا در نیم هفته ای که پیش رو داریم (!) سعی کنیم کلاه مان را قاضی بکنیم و اگر دیدیم کلاه خودمان را هم قبول نداریم ، بیخود پشت سر این قاضی و آن قاضی حرف نزنیم ...

بعد از یکی دو هفته این پا و آن پا کردن ، بالاخره امروز فرصتی شد تا بروم کارگاه لیزر و دو فقره لوستر چوبی برای اتاق برادرزاده ها کار بکنم !!! برنامه ی لیزر را در خانه دارم ؛ البته چند ورژن عقب تر تشریف دارد و با آن خیلی از طرح هایم را تا حد پیاده کردن کار می کنم ...

دوباره تصمیم گرفتم که به بلاگ اسکای برگردم ...

در سال جدید در آدرس dado23.blogsky.com خواهم بود ، انشاءلله ...